آغاز راه...

نی نی مون گل پسره

سلام پسر گلم خوبی مامانی؟؟ وای که چه دورانیه این بارداری همش اتفاق جدید با یه دنیا حس خوب که مامانی همشو مدیون توئه عشقم نفس مامان روز 5شنبه 8 مرداد با مامان جونی رفتیم سونوی غربالگری2 تا دراز کشیدم خانم دکتر گفت جنسیت نینی تون پسره و کاملا سالم از اونجا هم رفتیم آزمایش که بازم همه چی نرمال بود فدات شم مامانی همیشه سالم باشی عشقم وقتی به بابایی خبر دادم کلی خوشحال شد درسته از اول هم میگفت فرقی نداره ولی وقتی شنید پسری خوشحال شد همش خیال پردازی میکنه میگه با خودم همه جا میبرمش فرشته کوچولو اسمایی که برات انتخاب میکنیم و اینجا مینویسم تا یادگار بمونه اولین اسمی که دوتامونم موافق بودیم ارسلان بود الانم اسمت کیانه هردومون دوس داریم و...
20 مرداد 1394

سونوی غربالگری 1

سلام عشق مامان خوبی؟؟دلم برا نوشتن تنگ شده بود ولی این روزا زیاد حال ندارم تنبلی مامانو ببخش عزیزم یکشنبه 14 تیر با بابایی رفتیم برا سونوی غربالگری(سونوگرافی پردیس)وقتی میخواست شروع کنه دستای منو بابا یخ کرده بود فدات بشم که دستاتو گذاشته بودی دو طرف سرت وقتی خانوم دکتر صدای قلبتو پخش کرد اشک چشام جاری شد بهترین صدایی بود که تو عمرم شنیدم بابایی هم همون لحظه عاشقت شد از اون روز هم هی میگه یادته دستاشو چجوری گذاشته بود عشق مامان جنسیتتو گفت به احتمال زیاد دخمله برامون خیلی مهمه که سالم دنیا بیای لطفا خیلی مواظب خودت باش همه جوره عاشقتیم نفسم از وقتی اومدی تو دلم حال و هوای خونه کلی تغییر کرده دیگه همه بحثا حول نی نی میچرخه عاشق این روزام ...
26 تير 1394

اولین سونوگرافی

سلام نفس مامان خوبی عشقم؟؟ شنبه 9/3/94 برای اولین بار رفتم سونوگرافی خدا رو شکر سالمی و همه چیز نرماله 6هفته و سه روز بودی عشقم عکسش هم میزارم تو وبلاگت عشق مامان هر لحظه میشینم عکس سونو رو نگاه میکنم و دلم برات ضعف میره بعضی وقتا ضربان قلبتو حس میکنم این روزا زیاد حال و روزم خوب نیس همش بی حس و حالم و حالت تهوع دارم مخصوصا آخر شبا کلا غذاهای گرم دوس ندارم بیشتر نون و پنیر میخورم ولی همه اینا فدای تار موهات شما سالم دنیا بیا همه بی صبرانه منتظر اومدنتیم عمرم   ...
12 خرداد 1394

برگه امید

فندقم عکس برگه آزمایش و بی بی چک رو میذارم تا یادگاری بمونه روز دوشنبه بعد جواب مثبت بی بی با زن عمو رفتیم آزمایشگاه که مطمین بشیم که خوشبختانه جواب مثبت بود پنجشنبه هم با مامان جون رفتیم پیش دکتر که برا تاریخ نهم اردیبهشت برام سونو نوشته بی صبرانه منتظر اومدنتم عشق کوچولوی مامان ...
1 خرداد 1394

خوش اومدی نفسم

سلام عشق مامان چند ساعت پیش فهمیدم اومدی تو دلم و از همین حالا دلمو بردی یه حسی دارم که تا حالا تجربه اش نکرده بودم من دارم مامان میشم... من و بابایی تیر سال 90 عقد کردیم و بهمن سال 91زندگی مشترکمونو شروع کردیم عاشقانه همدیگرو دوس داریم و حالا شما میای که بشی نگین انگشتر عشقمون... ساعت 3 بعد از ظهر بیبی چک گذاشتم و خوشگلترین خطهای صورتی دنیا ظاهر شد... نفسم مامان و بابا عاشقتن بازم میام برات مینویسم عشقم ...
28 ارديبهشت 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آغاز راه... می باشد